پس از باران

ساخت وبلاگ
برای اولین بار در زندگیم توی پارتی‌ام... یه پارتی واقعی :))) با سیس خانم دکتری و کت شلوار و روسری ابریشمی با امین نشستیم بین کلی آدم که توی هم می‌لولن و می‌رقصن، چای نیمه‌شب مون رو می‌نوشیم :)) واقعا که حضورم چنین جایی مضحکه. قیافه دیجی و فیلم‌بردار به من که میرسن دیدنیه :/شاید یه ویدئو اضافه کردم ببینید اوضاع چه ریختیه و چقدر به گروه خونیم نمیخوره :)+ آپدیت ساعت دو نیمه شب: چند تا چالش اجرا کردیم و بدی هم نبود. فینگر فودها هم خوشمزه‌ان و خلاصه وارد فاز جدیدی شدیم که گوش شیطوون کر داره خوش میگذره :))) پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:51

مدارس کاشان امروز و فردا تعطیله. البته من پنجشنبه کلاس دارم و تعطیلی امروز فرقی به حالم نداشت. فقط یه دونه کلاس خصوصی قرار بود توی مدرسه هماهنگ کنیم که خب فعلا کنسل شد و مشاور مدرسه تماس گرفت که چیکار کنیم و گفتمش من خونه برای تدریس نمیرم. و اون گفت میدونم. به والدینشم گفتم و گفتن عیبی نداره توی هتل کلاس رو برگزار می‌کنیم. بله دوستان ملت اینطوری‌ان :)))) و احتمالا بره واسه فردا دیگه. در حال حاضر قرمه سبزی داره لوود میشه. تخم‌مرغ‌ها رو برای کیک سیب و دارچین گذاشتم بیرون که با محیط هم‌دما بشه. و خودم با یه لیوان چای هل‌دار پای لپ تاپ دارم به بارگزاری داروی سلکوسیب فکر می‌کنم و همزمان از این آهنگ لذت می‌برم.برچسب‌ها: همین حوالی پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:51

عاشق این ساعت از روزم. ناهار آماده‌س و برنج داره آسه آسه دم می‌کشه. چای هل و دارچین هم همینطور. یه بوی گرم و نرمی پیچیده توی خونه و آفتاب کم‌جونی که به زور تا لب پنجره خودش رو کشونده بالا. امین حدودای ساعت دو می‌رسه و من... بعد از کلاس ریاضی اول صبح و درس دادن توابع همانی و کلی بدو بدو بعدش تا برگشتن به خونه و تدارک ناهار و شستن هزاران ظرفی که عادتمه موقع آشپزی کثیف کنم، حالا آخیش گویان با یه خرمالو اومدم نشستم پای‌ لپ‌تاپ... تا بیست دقیقه خودم رو پرت کنم توی دنیای فرندز.+ توی تایم رفت و آمد به مدرسه اگه پیاده باشم، خیلی پیش میاد که توی ذهنم موقع قدم زدن به این فکر کنم که بیام اینجا چی بنویسم... اتفاقا به صورت بالقوه نوت‌های خوبی هم از کار در میاد اما بعد نمی‌دونم چرا بالفعل نمیشه و همونجا باقی می‌مونه. به نظر چاره‌ش پیاده‌رویه. باید بیشتر راه برم. و دومی خوندن! کم می‌‌خونم جدیدا... مشغله‌ها زیادن... اما به خوندن یه کتابی مثل کلیدر احتیاج دارم. اساساً یه نوشته‌ای از محمود دولت آبادی... حالا که دقت می‌کنم بابت تعهدی که به یه سری از نویسندگان و سریال‌ها دارم واقعا باید ازم تقدیر بشه :)))برچسب‌ها: همین حوالی پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 18:13